"شیدو ایتسوکا" روح دختری را می بیند که از دنیای نابود ترد شده است . "توکا" در ۳۰ سال پیش تقریبا بشریت را منقرض کرده و حالا بازگشته است ...
فصل 4 قسمت 7
"شیدو ایتسوکا" روح دختری را می بیند که از دنیای نابود ترد شده است . "توکا" در ۳۰ سال پیش تقریبا بشریت را منقرض کرده و حالا بازگشته است ...
فصل 4 قسمت 7
دو برادر مادر حود را به دلیل بیماری از دست می دهند. آنها با نیروی علم کیمیا، از دانشی ممنوعه برای سلامتی مادرشان استفاده می کنند. اما کار آنها با شکست روبرو شده و به عنوان مجازاتی برای استفاده از این گونه کیمیا، برادر بزرگتر، پای چپش و برادر کوچکتر، تمام بدنش را از دست می دهد. در ادامه ادوارد سوگند یاد می کند که به دنبال اکسیر بگردد تا خود و برادرش را به بدن های اولشان بازگردان..
میدوریا ایزوکو از زمانی که چهار سال داشت، مورد آزار همکلاسی هایش قرار می گرفت که قدرت های فوق العاده ای داشتند. ایزوکو فرد نادری بود که بدون هیچ قدرت خاصی به دنیا اومده بود . این موضوع باعث نشد تا او دست از تلاش برای دستیابی آرزوهایش که تبدیل شدن به یک قهرمان بزرگ بود، بکشد...
یک شوالیه اژدها، بعد از روبرو شدن با یک اژدها و یک شاهزاده خانم در ماموریتش، درگیر اتفاقاتی بزرگتر از آنچه تصور می کرد ، می شود...
پایان فصل 2
"جمهوری سن مگنولیا" برای زمانی طولانی، این کشور توسط همسایه اش "پادشاهی گیادیان"، که سازنده پهبادهای بی سرنشینی "لژیون" است محاصره شده بوده. پس از تلاش های فراوان، جمهوری موفق میشود پهبادهای خو را بسازد و...
پایان فصل 2
“نکویا” یک روستوران غربی است که در گوشه ای از یک بازار ناشناخته در توکیو قرار گرفته است و در ساعات عادی پذیرای مشتریان است اما در تعطیلات پایان هفته منویی از غذاهای عجیب را ارائه می دهد که...
آستر و یونو هنگام تولد در کلیسا رها شدند و با همدیگر بزرگ شدند. در روزگار کودکی آنها با یکدیگر عهدی کردند تا بر سر امپراطور جادوگران شدن رقابت کنند. اگرچه...
قسمت 170 (پایان)
فصل چهارم انیمه Boku no Hero Academia یک پسر ابرقهرمان دوست داشتنی و بدون هیچ گونه قدرت تصمیم دارد در یک آکادمی معتبر قهرمان ثبت نام کند و یاد بگیرد که واقعاً قهرمان بودن چیست.
تقویم خورشیدی، سال 2020: موجوداتی به نام "دیگران" شروع به خوردن مردم کردن. برای نابودی آنها، گروهی شکل گرفته که...
قسمت 26 (پایان)
در آیندهای دور، بشریت در دنیای عمیق زیر زمینی "هزارتو"زندگی میکند. دختر 9 ساله ای به اسم "مممپو" و پدرش در یکی از کلونی های هزارتو به نام پینییین هستندگی میکنند. روزی مممپو به به پدرش اصرار می کند تا مادرش رو پیدا کنند اما...
قسمت 12 (پایان)